عیسی علیه السلام
در روزگاران بسیار دور، دختر جوانی زندگی می کرد که مریم نام داشت. مریم در میان همه مردم به پاکی و صداقت شهرت داشت. او همیشه به راز و نیاز و عبادت پروردگار خویش مشغول بود.
مریم آنقدر دختر پاک و خوبی بود که خداوند همیشه از بهشت برای او غذا و میوه می فرستاد. روزی جبرییل، نزد او آمد و گفت: «خداوند می خواهد پسری به تو عنایت کند.» سپس، ظرف خرمایی را جلوی مریم گرفت و او هفت دانه خرما برداشت و خورد.
پس از مدتی، مریم باردار شد و زمان تولد نوزاد فرا رسید. مریم از ترس حرف های جاهلان و نادانان که نمی دانستند خدا به هر کاری قادر و تواناست، از شهر بیرون رفت و در کنار درخت نخل خشکیده ای نشست.
او با ناراحتی گفت: «خدایا! جواب مردم را چه بدهم؟ چطور به آنها بگویم که تو این فرزند را به من داده ای؟»
در همان لحظه صدایی از جانب پروردگار به گوش مریم رسید: «ای مریم! نگران نباش و صبر کن. درخت خرما را تکان بده تا برایت خرمایی تازه بیاورد. اگر مردم هم از تو چیزی پرسیدند به آنها بگو که بخاطر خدا سکوت کرده ای.»
مریم چون می دانست که خداوند به هر کاری قادر و تواناست درخت خشکیده را تکان داد. در همان لحظه درخت سبز شد و خرمای زیادی آورد. چند دانه خرما جلوی پای مریم به زمین افتاد. وقتی مریم خواست خرما ها را بردارد، در پای درخت چشمه ای زلال جوشید و آب پاک روان شد. مریم تا مدتی کنار آن درخت نشست و از خرمای آن و آب چشمه خورد تا این که زمان تولد نوزادش فرا رسید.
فرزند مریم در کنار همان درخت به دنیا آمد. مریم او را در آب چشمه شست، سپس او را در آغوش گرفت و به شهر رفت.
در شهر مردم با تعجب به مریم نگاه می کردند. بعضی از زنان با دیدن مریم گفتند: «ای مریم! تا آنجا که ما می دانیم تو دختر با ایمان و پاکی هستی، همچنین، ما می دانیم که هنوز ازدواج نکرده ای. پس بگو که این بچه را از کجا آورده ای؟»
مریم همان طور که خدا فرمان داده بود به آنها گفت که به خاطر خدا سکوت کرده است.
در این هنگام نوزادی که در آغوش مریم بود لب به سخن گشود و در میان ناباوری و تعجب مردم گفت: «من، بنده خدا و پیامبر او هستم. خداوند به من کتاب هدایتی داده است تا مردم را راهنمایی کنم. خداوند مرا فرستاده تا به مردم بگویم خدا را عبادت کنند، زکات بدهند، با مردم مهربان باشند و مریم را محترم و گرامی بدارند.»
با این سخنان نوزاد دیگرهمه مردم دریافته بودند که فرزند مریم عادی نیست و او فرستاده ای از جانب خداست.
فرستاده ای که نامش عیسی بود.
نوشته: کیوان امجدیان
بخش کودک و نوجوان سایت تبیان
بازدید دیروز: 96
کل بازدید :376018
این وبلاگ بر آن است تا در فضایی آرام ، عقلانی و منطقی به مناظره و گفتگو با برادران و خواهران مسیحی جویای حق و حقیقت بپردازد.
تاریخ مسیحیت [176]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام [137]
جنگ های صلیبی [129]
مصنف واقعى اسفار پنجگانه [116]
مسجد و کلیسا [189]
راه مسیح [122]
گفتمانهای مسلمانان و مسیحیان [426]
اخبار مسجد و کلیسا [182]
پاسخ به سؤالات شما در مورد مسیحیت [283]
رهیافتگان [246]
مسیحیت و اسلام [263]
واتیکان دنیای اسلام و غرب [196]
گفتگوهای من و مسیحیان [345]
مسجد و کلیسا(بلاگفا) [267]
[آرشیو(15)]
پاسخ به سؤالات شما در مورد اسلام
اخبار مسجد و کلیسا
رهیافتگان
در کلیسا به دلبری ترسا
واتیکان دنیای اسلام و:غرب
جنگ های صلیبی
یادداشت ها و مقالات مرتبط
تاریخ مسیحیت
آشنایی با ادیان بزرگ/مسیحیت
بهار 1387
زمستان 1386